پرواز (اولین پست وبلاگ)

ساخت وبلاگ
یک چیزهایی در زندگی همیشه تازه است، نو است، مثلِ گیلاس و آلبالوی نوبار؛ همیشه برای خوردنش ذوق داری. چیزی مثل دوستداشتن. دوست‌داشتنی که روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود. دوست‌داشتنی که روزبه‌روز جزئیات بیشتری به خودش می‌گیرد. دوست‌داشتنی که در تاریک‌ترین روزهای زندگی‌ات نجاتت می‌دهد. دوست‌داشتنی که مدام برایت خاطره می‌سازد. دوست‌داشتنی که در روزهای گرمِ تابستانی روی نیمکت‌ِ سایه‌دارِ پارک می‌نشید و باهات حرف می‌زند؛ در پیاده‌روها قدم می‌زند؛ روی چمن‌ها می‌نشیند و فالوده‌بستنی می‌خورد؛ از لب‌ها بوسه می‌چیند. دوست‌داشتن.  داشتم فکر می‌کردم که بعضی از مکان‌ها تابه‌حال چقدر خاطرۀ پرمهر و محبت به خود دیده‌اند؟ مثلا چندبار پیش آمده است که دو نفر روی  نمِ چمن‌های یک میدانِ شهر، روبه‌روی هم نشسته باشند و فالوده‌بستنی‌شان را بخورند و تک‌تکِ نگاه‌هایشان به‌هم‌دیگر بگوید که چقدر همدیگر را دوست دارند و از باهم‌بودن لذت می‌برند؟  فروردین رفته بودیم پارک‌لالۀ تهران. چیزی که برایم خیلی عجیب بود، هم‌زیستیِ کلاغ‌ها و گربه‌ها با انسان‌های داخل پارک بود. اولین بار بود که می‌دیدم یک کلاغ از روی شاخه درخت فرود می‌آید درست کنار آدم‌ها تا به‌شان غذا بدهند. و هم‌زمان گربه‌ها هم می‌آمدند کنار کلاغ‌ها و بدون هیچ مشکلی غذایشان را تقسیم می‌کردند. این هم‌زیستی مطمئناً بدونِ مهرومحبتی که انسان‌ها از خود به جا گذاشته‌اند امکان‌پذیر نبود.  می‌خواستم بگویم همین دوست‌داشتن است که زندگی را به جریان می‌اندازد و سبکیِ تحمل‌ناپذیرِ آن را تبدیل به لحظاتی باارزش و قابل‌ستایش می‌کند؛ همین دست‌هایی که با محبت هم‌دیگر را می‌گیرند، یا آغوش‌هایی که با عشق هم‌دیگر را به آغوش می‌کشند، یا تک‌تکِ لحظه‌هایی که ب پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 40 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:52

Clouds - You Went So Silent(Released December 25, 2020) متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافت ۱ گفت‌وگو ۱۸۳ بازدید ‎۲۶ اسفند ۹۹، ۱۰:۲۰ پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 6:22

‏حقیقتاً جا خوردم. وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم با تمام صمیمیت و دوستی‌یی که بین من و پدرم بود ما حرف مشترکی باهم نداشتیم و شاید هم‌صحبتی با یکی‌دوتا از عموهایم که شوخ‌طبع هستند را ترجیح می‌دادم. تا حالا شده است کسی را خیلی دوست داشته باشید و بعدا متوجه شوید حرف مشترکی با او ندارید و حتا ممکن است کنار هم معذب باشید؟ قبلاً متوجه‌اش نمی‌شدم، ولی امروز بعد از حدودِ هفت‌سال از نبودنش دارم فکر می‌‌کنم منی که از رفتنش آن‌قدر آسیب دیدم، ممکن بود از کنارِ او نشستن معذب شوم و سکوتی که به‌زور می‌توانستم بشکنم، آزارم می‌داد. اولش فکر کردم شاید این فاصلۀ هفت‌ساله باعث شده است که اوی هفت‌سال پیش را دارم می‌گذارم کنارِ الانِ خودم، یا فکر کردم که شاید دیگر دوستش ندارم که چنین حسی دارم؛ ولی احساس می‌کنم موضوع چیزِ دیگری‌ست. مطمئناً اگر روزی پدر شوم، تمامِ تلاشم را می‌کنم تا هیچ‌زمانی چنین فاصله‌ای ایجاد نشود، و پسرم هیچ‌وقت این حس را بینِ من و خودش احساس نکند؛ حتا سال‌ها پس از نبودن‌ام. ۵ گفت‌وگو ۱۷۷ بازدید ‎۲۱ مهر ۰۰، ۱۷:۵۲ پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 6:22

این آبان ۲۴ سالم شد. و چه آبانی! گویی پرده‌ای بود که در آن کاملا از کودکی خارج می‌شدم، حتا از عزای خاموشِ این ۷ سالِ آخر. متنی که دو سال پیش ۲۹ آبان نوشته بودم را خواندم. چیزی که می‌شد در تمامِ آن حرف‌ها پیدا کرد، تلاشم برای بزرگ شدن بود. تلاش برای مواجهه و سختی کشیدن و رشد کردن. و حالا که به خودم نگاه می‌کنم، وقتی به عددِ ۲۴ فکر می‌کنم، دیگر چیزی برایم غیرقابل‌باور نیست. ۲۴ ساله شدن چیزی نیست که انتظارش را نداشته باشم، و فکر نمی‌کنم زمان به شکل بی‌رحمانه‌ای جلوتر از من در حرکت است. اگر بخواهم سال گذشته را با یک کلمه خلاصه کنم، آن کلمه «ساختن» خواهد بود. سالی که نهایتِ تلاشم را برای ساختنِ خودم به کار بردم. کارهایی را برای اولین بار انجام دادم که قبلاً هرگز مسئولیتشان را قبول نمی‌کردم و بیشتر گریزان بودم ازشان. به نظرم نقطه عطف‌ زندگی‌ انسان‌ها آن جایی‌ است که با سلول‌سلول بدنشان پی می‌برند که مسئولیتِ زندگی‌یی که دارند تماماً به عهدۀ خودشان است؛ و با امید و آرزو بستن به دیگران حتا ذره‌ای هم زندگی‌شان پیش نخواهد رفت. البته عدۀ زیادی هستند که تا آخر عمرشان از مواجهه با مسئولیتِ زندگی فرار می‌کنند و مانند کودکی ترسیده که به دامن مادرش پناه می‌برد، نمادِ پدر و مادر را رها نمی‌کند و ریسمانشان چنگ می‌زند، همانطور که به ریسمانِ خدا. ولی خب اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگوییم این دنیا برای مواجهه با تنهایی به طرز شگفت‌آوری وحشتناک است. هرکسی نمی‌تواند در مقابلِ این سیلِ خروشان دوام بیاورد و بایستد. این پست را باید چند روز قبل‌تر می‌نوشتم ولی کمی طور کشید تا خلوت شوم. پدرم تقریباً یک هفته پیش مرد و پس از هفت‌سال از رفتنش، جسمش هم دیگر رفت. فکر می‌کنم این هفت‌سال مهم‌ترین هفت‌سالِ زند پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 6:22

باید امروز یک قرارِ ملاقات می‌گذاشتم با کلاغ‌ها. روی تپه‌ای بینِ یک مسیرِ خوش‌منظره. مذاکراتی انجام می‌دادیم دربارۀ حمل‌ونقلِ هوایی. آخر شنیده‌ام این روزها دسته‌دسته مهاجرت می‌کنند به کلی جاهای این گر پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 28 دی 1399 ساعت: 17:02

دلم گرفته است. یک‌جور دل‌گرفتگیِ همراه با احساساتی نوستالژیک. دلم دیدارِ عزیزِ زیبایی را می‌خواهد که مدت‌هاست ندیدمش و دلتنگی دیگر از بیانِ حس‌ام شرمنده شده است. یا دلم می‌خواهد دوباره در دنیای کتاب‌ه پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 71 تاريخ : يکشنبه 28 دی 1399 ساعت: 17:02

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
پرواز (اولین پست وبلاگ)...
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 28 دی 1399 ساعت: 17:02

گاهی آدم واقعاً دلش می‌خواهد همان کودکِ هفت‌-هشت‌سالۀ بابایی می‌بود؛ که هِی پدرش جلوی مشتری‌ها اسمش را علی‌بابا صدا بزند و او هم شادمانه با آن لحنِ نوکِ زبانیِ کودکانه‌اش در جواب بگوید: «بله بابا؟ آچا پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 28 دی 1399 ساعت: 17:02

نمی‌دانم چقدر از تجربه‌ای خاص را که از تماشای یک فیلم می‌گیریم می‌شود به حال‌واحوالِ شخصی‌مان نسبت داد؛ حال‌واحوالی که قبل و بعد از تجربۀ یک اثر ادامه پیدا می‌کند و تنها وقتی غرقِ اثر هستیم، کمتر، خیل پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 86 تاريخ : يکشنبه 28 دی 1399 ساعت: 17:02

از آخرین رمانی که طوری درگیرم کرده باشد که نتوانم خواندنش را کِش بدهم، خیلی وقت بود می‌گذشت. راستش جاده کتابی بود که بعد از فاصلۀ زیادی که با رمان‌خوانی گرفته بودم، لذتِ خواندنِ یک رمانِ خوب را به من پرواز (اولین پست وبلاگ)...ادامه مطلب
ما را در سایت پرواز (اولین پست وبلاگ) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0parwazb بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 28 دی 1399 ساعت: 17:02